تیراندازی با کمان ، خدایان، افسانه ها و پادشاهان

تیراندازی با کمان

نه تنها برای هزاران سال اهمیت تاریخی داشته، بلکه از دوران باستان در داستان‌ها نیز رمانتیک شده است.

بسیاری از عناصری که امروزه مردم را به این ورزش جذب می‌کند – دقت، صبر، خوداتکایی – در طول هزاره‌ها جذابیت داشته‌اند. و کمان‌اندازی به عنوان نمادی قدرتمند از مهارت برای شخصیت‌های قهرمان (و شرور) در اسطوره‌شناسی‌های بی‌شماری عمل کرده است.

در ساده‌ترین شکل، کمان‌اندازی استفاده از ابزاری برای افزایش قدرت بدن است. تسلط بر کمان و تیر در آن زمان به اندازه امروز چشمگیر بود – اما مهمتر از آن برای داستان‌های باستانی، ذاتاً معنوی نیز بود.

اروس و کوپیدو

در اسطوره‌شناسی کلاسیک، مشهورترین کمانداران اروس و کوپیدو، خدایان عشق یونانی و رومی هستند. آنها کمانی با تیرهایی در دست دارند که در هر کسی که به آن اصابت کند، میل غیرقابل کنترلی ایجاد می‌کند. این یک استعاره زیباست و چیزی است که کوپیدو را احتمالاً پرتصویرترین کماندار در تاریخ هنر کرده است.

تیرهای اروس، که گاهی اوقات به طور تصادفی هدف گرفته می‌شدند، باعث می‌شدند که مردم، قهرمانان و خدایان عاشق شوند.

در یک داستان، آپولو، خدا، اشتباه کرد و مهارت‌های اروس را به عنوان یک کماندار مسخره کرد، و به همین دلیل اروس یکی از تیرهای خود را به سوی او شلیک کرد. این کار آپولو را دیوانه‌وار عاشق نیمف دافنه کرد. اروس تیرهای سربی به دافنه شلیک کرد و باعث شد که او از آپولو متنفر شود.

داستان‌های بسیار دیگری نیز وجود دارد و اغلب اروس به عنوان تنها دلیل عاشق شدن یک یا دو شخصیت – اغلب نه با یکدیگر! – استفاده می‌شد.

 

اودیسئوس

کمان‌اندازی نقش کلیدی در ایلیاد و ادیسه، اشعار حماسی یونانی منسوب به هومر و قدیمی‌ترین آثار موجود ادبیات غرب از قرن هشتم قبل از میلاد، ایفا می‌کند.

اودیسئوس، شخصیت اصلی ادیسه، کمانی دارد که در ازای «شمشیری تیز و نیزه‌ای قوی» آن را به دست آورده است. احتمالاً کمان مرکبی بوده است زیرا در یک جا بررسی می‌کند که آیا کرم‌ها شاخ آن را خورده‌اند یا خیر.

این کمان در اوج داستان نقشی محوری دارد.

اودیسئوس پس از 20 سال دوری از جنگ به خانه خود در ایتاکا بازمی‌گردد و در حالی که در قصر ناشناس است، متوجه می‌شود که همسرش به خواستگاران احتمالی می‌گوید که هر کس بتواند به راحتی کمان را زه کند و از 12 سر تبر عبور دهد، می‌تواند با او ازدواج کند.

قهرمان ما در این مسابقه پیروز می‌شود، زیرا تنها کسی است که به اندازه کافی قوی و ماهر است که از این چالش برآید، قبل از اینکه هویت واقعی خود را آشکار کند.

 

پاریس

دلیل دوری طولانی اودیسئوس از خانه در ایلیاد، داستان محاصره تروا، که در سال 2004 فیلمی با بازی برد پیت از آن ساخته شد، مستند شده است. در آن فیلم، پیت نقش آشیل را بازی کرد که پس از اصابت تیری به پاشنه‌اش توسط پاریس کشته شد.

مانند بسیاری از اسطوره‌شناسی‌ها، نسخه‌های بی‌شماری از این داستان‌ها وجود دارد. (حتی اکنون، به تعداد داستان‌های پیدایش برای یک شخصیت کمیک فکر کنید!)

شاید دلنشین‌ترین آنها، اگرچه حدود 900 سال بعد معرفی شده و در ایلیاد ذکر نشده است، این است که پاشنه آشیل تنها نقطه ضعف او بود – او در غیر این صورت شکست‌ناپذیر بود – زیرا مادرش هنگام غوطه‌ور کردن او در آب‌های اسرارآمیز رودخانه استیکس، او را از پاشنه‌اش گرفته بود.

پاریس، که تیری را شلیک کرد که آشیل را کشت، شخصیتی پیچیده است.

مهارت او به عنوان یک کماندار او را به نوعی فرد خارجی تبدیل می‌کند. قهرمانان آن دوران مبارزان تن به تن بودند نه کسانی که از راه دور پیروز می‌شدند. اما این ایده یک سرکش یا یاغی با کمان، ایده‌ای است که به طور فزاینده‌ای رایج خواهد شد.

اولر

در سنت‌های پاگانیسم نورس باستان که تا پایان هزاره اول باقی ماند، اولر خدای کمان‌اندازی، شکار، اسکی و زمستان بود. (فکر می‌کنیم تلفظ آن «اولر» است.)

اسطوره‌شناسی نورس تنها در چند حماسه باقی مانده است و اشاره کمی به اولر شده است. احتمالاً او پسرخوانده (ثور مشهورتر) بود، در Ýdalir – که به معنای «بیشه سرخدار» است – زندگی می‌کرد و مهم بود، زیرا در یکی از غیبت‌های اودین بر خدایان نورس حکومت کرده بود.

چوب سرخدار، البته، برای هزاران سال در اروپا برای ساخت کمان‌های سنتی مورد علاقه بوده است.

 

هویی

در اسطوره‌شناسی چینی، هویی خدای کمان‌اندازی است، بخشی از پانتئون جذاب خدایان در یک سلسله مراتب آسمانی پیچیده که برای اولین بار تقریباً 2000 سال پیش ثبت شده است.

او که اغلب به عنوان نزول از آسمان برای کمک به بشر به تصویر کشیده می‌شود، گفته می‌شود که نه خورشید از 10 خورشیدی را که ناگهان طلوع کرده و زمین را به یک بایر سوزانده بودند، سرنگون کرده است. (او به اندازه کافی مهربان بود که آخرین خورشید را برای گرم نگه داشتن ما در آسمان باقی بگذارد.)

آرجونا و راما

مشهورترین کماندار در تمام هندوئیسم آرجونا، شخصیت اصلی حماسه مهاباراتا است که از نظر طول و دامنه از ایلیاد و ادیسه بسیار بزرگتر است.

به آرجونا کمان طلایی جادویی به نام گاندیوا و – به طور مفیدی – دو ترکش که هرگز تیرهایشان تمام نمی‌شود، هدیه داده شد. گفته می‌شد که گاندیوا هنگام شلیک صدای رعد و برق ایجاد می‌کند و منبع چنان قدرت عظیمی بود که در نهایت مجبور شدند آن را به خدایان بازگردانند.

حدس زده می‌شود که کمان، در دنیای شعر، استعاره‌ای از اعتماد به نفس و عزت نفس است. با آن، هر چیزی ممکن است.

(در هند جایزه‌ای سالانه به نام آرجونا وجود دارد که به ورزشکاران المپیکی که در سطح بین‌المللی برتری داشته و ویژگی‌های رهبری و نظم را نشان داده‌اند، اهدا می‌شود. دیپیکا کوماری، تارون دیپ رای و جوتی سورخا ونم همگی این جایزه را دریافت کرده‌اند.)

خدای هندو راما نیز همواره با کمان دیده می‌شود. راما تجسم خدای ویشنو است و به عنوان یک انسان الهی، یک خدای فانی، که ویژگی‌های یک فرد ایده‌آل را تجسم و بررسی می‌کند، مورد توجه قرار می‌گیرد.

همانند آرجونا، این کمان‌اندازی است که مسیری را برای کاوش درونی نشان می‌دهد، هم آشکارکننده و هم توسعه‌دهنده شخصیت.

 

ناسو نو یویچی

ژاپن سنت‌های روایی خاص خود را دارد و سامورایی ناسونو یویچی، که ظاهراً در قرن دوازدهم زندگی می‌کرد و برای قبیله میناموتو جنگید، به خاطر شلیک کردن بادبانی که به عنوان شرط‌بندی روی یک تیرک در بالای کشتی دشمن قرار داده شده بود، مشهور بود.

گفته می‌شود که او این کار را با یک تیر، در سن 16 سالگی و در حالی که از یک کشتی متحرک دیگر شلیک می‌کرد، انجام داده است. این عمل به تغییر قدرت در میان قبایل در سراسر ژاپن نسبت داده می‌شود.

بی‌پروایی و مهارت یویچی، یک شخصیت تاریخی که در نهایت راهب بودایی شد، به این معنی است که او همچنان یک چهره محبوب در ژاپن باقی مانده است. او تا حدودی شبیه کماندار دیگری است که در آن سوی جهان مشهور شد.

رابین هود

یاغی افسانه‌ای فولکلور انگلیسی گفته می‌شود که از ثروتمندان می‌دزدید تا به فقرا غذا بدهد. نسخه‌های بسیار زیادی از این شخصیت و ماجراهای او وجود دارد که توضیح بیشتری می‌طلبد.

او بیش از 500 سال است که یک چهره محبوب بوده و قدیمی‌ترین داستان‌های شناخته شده مربوط به دهه 1400 است. اشاراتی به شخصیت‌های تاریخی با نام‌های مشابه مربوط به قرن سیزدهم وجود دارد.

به طور گسترده‌ای پذیرفته شده است که کماندار ساکن جنگل شروود به نوعی ریشه در تاریخ دارد. اما، از طریق روایت‌های بی‌شماری که بازگو شده، او به یک ایده آل بسیار بزرگتر تبدیل شده است. و نمونه‌های بیشتری نیز وجود دارد.

برخی از این افسانه‌ها، اگرچه آراسته و داستانی هستند، اما به اشتباه به عنوان واقعیت‌های سرد و سخت شناخته می‌شوند.

شاه هارولد

در پرده بایو увековечен، یک کماندار خوش‌شانس یا فوق‌العاده دقیق در طرف نورمن خط بود که توانست کلاه خود شاه هارولد را سوراخ کند و به پیروزی در نبرد هیستینگز در سال 1066 کمک کند.

برخی منابع این داستان را تأیید می‌کنند اما برخی دیگر می‌گویند که او توسط شوالیه‌های نورمن شکست خورد. بسیاری از محققان معتقدند که چهره کنار مردی که تیر در چشم دارد در پرده، که در حال نبرد با همان شوالیه‌ها است، در واقع شاه هارولد بوده است.

پیشنهاد شده است که داستان چشم عمداً توسط نورمن‌ها پس از سال 1066 و به منظور افزایش باور عمومی به مشروعیت ویلیام فاتح برای تاج و تخت، ترویج شده است. این تبلیغات هارولد را به عنوان کسی که با تیری الهی به عنوان مجازات شکستن سوگند به ویلیام سرنگون شده است، به تصویر می‌کشید.

علامت “V”

هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد سلام دو انگشتی، یک حرکت بی‌ادبانه در انگلستان که شامل نشان دادن پشت انگشت اشاره و میانی به شکل “V” است، ارتباطی با کمانداران انگلیسی در آگینکورت داشته باشد.

استدلال رایج این است که انگلیسی‌ها به فرانسوی‌ها نشان می‌دادند که هنوز می‌توانند کمان‌های خود را شلیک کنند. اما هیچ مدرکی مبنی بر استفاده از این سلام قبل از سال 1900 وجود ندارد و نبرد آگینکورت در سال 1415 رخ داد.

تصویری جالب از قرن شانزدهم، که کماندارانی را در حال درگیری با یک قلعه نشان می‌دهد، می‌تواند به عنوان نمایش آن تفسیر شود. همچنین می‌تواند اینطور نباشد.

آمازون‌ها

تقریباً تمام حقایق مربوط به قبیله زنان جنگجو معروف به آمازون‌ها، از جمله وجود آنها، در افسانه‌ها و اسطوره‌های پیچیده دفن شده است. این شامل این ایده نیز می‌شود که آمازون‌ها یکی از سینه‌های خود را قطع می‌کردند تا کمانداران بهتری شوند.

اولاً، قطع کردن سینه برای شلیک دقیق کمان اصلاً ضروری نیست و ثانیاً، چنین عملیاتی واقعاً به تجهیزات پزشکی مدرن نیاز دارد.

اما مهمتر از همه، احتمالاً این افسانه ماندگار به این دلیل به وجود آمد که یک مورخ یونانی باستان سعی کرد به یک کلمه خارجی که از فرهنگی نزدیک دریای سیاه در اروپا آمده بود، معنا ببخشد. “Mazon” در یونانی به معنای “سینه” و “a” به معنای “بدون” است.

قانون

اغلب ذکر می‌شود که یک قانون انگلیسی از زمان هنری هشتم که مقرر می‌کرد همه مردان باید کمان‌اندازی را تمرین کنند، هنوز وجود دارد.

در واقع، دو قانون در سال‌های 1511 و 1541 وجود داشت که پسران و مردان زیر 60 سال را ملزم می‌کرد کمان و تیر داشته باشند و به طور منظم تمرین کنند تا در صورت نیاز به ارتش فراخوانده شوند. (به همین دلیل است که مناطق زیادی به نام “butts” – برای اهداف تیراندازی – در شهرهای سراسر انگلستان و ولز وجود دارد.)

با این حال، به گفته تعدادی از حقوقدانان، این قوانین احتمالاً همراه با بسیاری دیگر در سال‌های 1845 یا 1863، یا حتی بعداً در سال 1950، زمانی که بسیاری از قوانین منسوخ پاکسازی شدند، لغو شده‌اند. متأسفانه، هر تاریخی که باشد، دیگر قانون در بریتانیا نیست.

آرش کمانگیر

در زمان‌های دور، پس از جنگ‌های طولانی بین ایران و توران، برای تعیین مرز نهایی دو کشور، قرار شد که یک تیر از کمان یک پهلوان ایرانی پرتاب شود و هر جا که فرود آمد، مرز ایران و توران باشد. آرش، پهلوانی دلاور و پاک‌نهاد، برای این کار برگزیده شد. او تمام نیروی خود را جمع کرد و تیری جان‌سوز از کمان رها کرد. تیر آرش روزها در آسمان پرواز کرد و سرانجام بر درختی تنومند در دوردست فرود آمد. به این ترتیب، مرزهای ایران گسترش یافت و آرش، با فدا کردن جان خود در این پرتاب نیرومند، نامش برای همیشه در تاریخ ایران جاودانه شد. او نماد وطن‌پرستی و از خودگذشتگی برای سربلندی ایران است.

زنبیل خرید